صلح پایدار دست یافتنی نخواهد بود مگر آن‌که بیشتر مردم برای خروج از فقر راهی داشته باشند. توسعه و پیشرفت طبقات پایین جامعه به دموکراسی و حقوق بشر منجر می‌شود. این جمله از رئیس بنگلادشی بانک گرامین محمد یونس نقل شده است، موسسه‌ای مالی که به وام‌های خرد به بیکاران و تاجران فقیر می‌دهد. این موسسه‌‎ در سال 2006 موفق به کسب جایزه‌ی صلح نوبل شده است.

مسلما ریشه‌کنی فقر بزرگ‌ترین چالش بشر است. در واقع تغییر ساختار ثروت در جامعه از حالت هرمی به حالت الماسی چالش پیش‌روی انسان است. در حالت هرمی افراد ثروتمند در راس هرم قرار دارند و از قدرت خرید بسیار بالایی برخوردارند.در این حالت تعداد بیشتری از مردم در طبقه‌ی میانی و اغلب مردم و مصرف‌کنندگان در پایین هرم قرار دارند. این هرم باید به یک الماس تغییر شکل یابد. به عبارت دیگر، بیشتر مردم که در لایه پایین هرم قرار دارند باید از قدرت خرید بیشتری برخوردار شده و به سطح میانی انتقال یابند. پایین هرم کوچک و میانه آن بزرگ شود تا شکل الماس به خود گیرد.

دادن کمک‌های خارجی راه‌حل پایداری نیست. این کمک‌ها مثل دادن ماهی به مردم گرسنه است، بهتر است به جای این‌کار، به آن‌ها ماهیگیری یاد دهیم. در این حالت راه‌حل درست سرمایه‌گذاری و توسعه‌ی کارآفرینی است. طبقه فقیر و فرودست جامعه باید به گونه‌‎ای توانمند شود که قادر باشد خود را به طبقات میانی هرم برساند.

نقش اصلی در این راه‌حل بر عهده‌ی موسسات غیرانتفاعی و یا دولت نیست. این شرکت‌های بزرگ هستند که نقش عمده‌ای در توسعه اقتصاد داشته و شبکه کسب‌وکار را در اختیار دارند. شرکت‌ها حتی با اهداف خودخواهانه نیز باید به افراد فقیر کمک کنند. به همین ترتیب برای انجام این کار باید سه طرف دولت، شرکت‌ها و افراد فقیر با هم همکاری کنند.

سه عامل محرک و چهار شرط

سه عامل این راه‌حل را عملی می‌سازند، اولین عامل ارتقا دسترسی مردم فرودست به اطلاعات و زیرساخت‌های فناوری ارتباطات است. جامعه فقیر به شدت نیازمند آن است که در معرض اطلاعات قرار گرفته و از فرصت‌های ایجاد درآمد اطلاع یابد. به عنوان مثال، اینترنت کشاورزان هندی را به جامعه کشاورزان الکترونیک تبدیل کرده است که روزانه به قیمت‌های جهانی محصولات دسترسی دارند. ایشان سایر اطلاعات مهم مثل آخرین متدهای کشاورزی و یا پیش‌بینی آب و هوا را می‌توانند جستجو کنند. این موضوع آن‌ها را قادر می‌سازد که بهترین قیمت را برای محصولات خود دریافت کنند.

عامل بعدی ترکیبی از عرضه مازاد، کاهش مصرف در بازارهای بالغ و رقابت شدید در طبقات بالایی و میانی هرم مصرف‌کنندگان است. این عوامل شرکت‎‌ها را برای جستجوی بازارهای در حال پیشرفت به حرکت درمی‌آورند. بانک‌ها شروع به ارائه‌ی خدماتی کرده‌اند که پیش از آن غیربانکی محسوب می‌شد.

عامل نهایی، سیاست‌های دولت برای منصرف نمودن مردم از مهاجرت به مناطق پرازدحام شهری است. رشد بی‌‌رویه شهرها فشار زیادی بر زیرساخت‌های شهری وارد نموده است. به عبارت دیگر سرمایه‌گذاری در مناطق روستایی به کیفیت زندگی مردم روستا افزوده و به کاهش مهاجرت کمک می‌کند.

هر سه عامل برای دسترسی به بازار بزرگ محرومان کمک می‌کنند. تسهیل دسترسی به اطلاعات، تبلیغ محصولات و آموزش بازار را ساده‌‌تر می‌کند. دولت نیز تمایل خواهد داشت هر شرکتی که مایل به سرمایه‌گذاری در توسعه مناطق روستایی است را حمایت کند.

این سه عامل منجر به یک نتیجه‌گیری می‌شود: خوب کاشتن و خوب برداشتن

به عبارت دیگر، نایل شدن به رشد چشمگیر در کسب‌وکار از طریق فقرزدایی، سرمایه‌گذاری در بازارهای نوظهور و یا در بخش کم‌درآمد بازارهای موجود قابل دستیابی است. این همان موضوعی است که کارشناسان از آن به عنوان جهش بزرگ رو به پایین یاد می‌کنند.

با این حال، برای اطمینان از این‌که این‌گونه نوآوری‌های جهشی حقیقتا موجب کاهش فقر شود، چهار الزام و شرط برای آن تعیین شده است.

۱) باید این نوآوری‌ها در مقیاس بزرگ اجرا شوند تا به میلیاردها نفری برسد که در فقر به سر می‌برند.

۲) راه‌حل‌ها باید پایدار بوده و طی نسل‌های مختلف ادامه یابند.

۳) راه‌حل‌ها باید واقعا اثربخش بوده و باعث ایجاد تغییر شوند.

۴) تمام این موارد باید به نحو کارآمدی اجرا شوند.

 

مفهوم شرکت کسب‌وکار اجتماعی

 

شرکت کسب‌وکار اجتماعی برای توصیف شرکت‎هایی استفاده می‌شود که کسب درآمد آن‌ها با تاثیرگذاری بر جامعه‌ای همراه است که در آن کار می‌کنند. این شرکت‌ها سازمان‌های مردم‌نهاد و یا بنیادهای بشردوستانه نیستند.

شرکت کسب‌وکار اجتماعی از ابتدا با یک هدف اجتماعی شکل می‌گیرد، اما این امکان وجود دارد که یک شرکت موجود نیز بتواند به شرکت کسب‌وکار اجتماعی تبدیل شود. عامل اصلی امکان تبدیل شرکت به عنوان یک شرکت کسب‌وکار اجتماعی این است که آیا اهداف اجتماعی هم‌چنان هدف اصلی شرکت باقی مانده و به وضوح در عملکرد و تصمیم‌گیری‌های آن انعکاس دارد یا نه. اگر شرکت‎‌های کسب‌وکار اجتماعی از سطوح پایین هرم شکل گیرند امید زیادی ایجاد خواهند نمود.

سه مقیاس برای اندازه‌گیری موفقیت شرکت کسب‌وکار اجتماعی در تقویت ساختار اقتصادی جامعه وجود دارد. با استفاده از این سه معیار می‌توان تعیین کرد که آیا شرکتی، اجتماعی هست یا خیر. اول این‌که یک شرکت کسب‌وکار اجتماعی موجب کشش درآمد قابل تصرف می‌شود. دوم این‌که درآمد قابل تصرف را گسترش می‌دهد و نهایتا این‌که موجب افزایش درآمدها می‌شود.

 

کشش درآمد قابل تصرف

شرکت کسب‌وکار اجتماعی با تامین کالا و خدمات ارزان‌تر موجب کشش درآمد قابل تصرف می‌شود. یک مثال، نمک‎‌های یددار ارزان قیمت شرکت یونیلور است. قبل از آن‌که نمک یددار به طور گسترده در دسترس قرار گیرند، ۳۰ درصد از کودکان کمتر از ۵ سال آفریقایی دچار کمبود ید بودند.

 

گسترش درآمد قابل تصرف

شرکت کسب‌وکار اجتماعی با تامین کالا و خدماتی که پیش از این برای طبقه پایین هرم اقتصادی وجود نداشت، درآمد قابل تصرف را گسترش می‌دهد. توسعه محصولات غیرتجملی با تکنولوژی بالا که به شکاف دیجیتال اشاره دارد، مثال خوبی برای گسترش درآمد قابل تصرف است.

 

افزایش درآمد قابل تصرف

شرکت کسب‌وکار اجتماعی با رشد فعالیت‌های اقتصادی در جوامع محروم موجب افزایش درآمد قابل تصرف می‌شود.

شرکت کسب‌وکار اجتماعی در هر سطحی که باشد، با رعایت چند اصل راهنما می‌تواند موفق عمل کند:

آموزش بازار: شرکت‌های کسب‌وکار اجتماعی باید بازارهای محروم را به طور مداوم آموزش دهند. این آموزش‌ها نه تنها در مورد مزایای محصولات، بلکه در مورد روش‌های ارتقا کیفیت زندگی آن‌ها به عنوان موضوع مرتبط با کسب‌وکار شرکت است. به عنوان مثال، شرکت‌های کسب‌وکار اجتماعی که مکمل‌های غذایی مقرون به صرفه به فروش می‌رسانند، مشتریان خود را در حوزه بهداشت و سلامت هم آموزش خواهند داد. در غیر این‌صورت ارتباط بین محصولات و مصرف‌کنندگان برقرار نمی‌شود.

برقراری ارتباط با جوامع محلی و رهبران غیررسمی: شرکت‌های کسب‌وکار اجتماعی باید با جوامع محلی و رهبران غیررسمی مثل پزشکان، آموزگاران، کدخداها و رهبران مذهبی نیز ارتباط برقرار کنند. برای تجارت با قشر کم‌درآمد، حذف موانع و مقاومت‌های فرهنگی حیاتی است.

مشارکت با دولت و سازمان‌های مردم‌نهاد: شرکت‌های کسب‌وکار اجتماعی باید با دولت و سازمان‌های غیردولتی مردم‌نهاد مشارکت داشته باشند. ارتباط اهداف شرکت و ماموریت‌های دولت منجر به کاهش هزینه‌های آموزش بازار و هزینه‌های کمپین تبلیغات خواهد شد. این امر موجب افزایش اعتبار شرکت و تسهیل پذیرش تلاش شرکت نیز خواهد شد.

 

بازاریابی برای کاهش فقر

برای موفقیت، تمام متغیرهای آمیخته بازاریابی شرکت کسب‌وکار اجتماعی باید طراحی مجدد شوند. این بازطراحی اغلب منجر به ایجاد مدل‌های کسب‌وکار برتر و کارآمدتری می‌شوند که مدل‌های متداول را به چالش می‌کشند. برای ساخت مدل بازاریابی شرکت کسب‌وکار اجتماعی به موارد زیر نیاز خواهید داشت.

 

تقسیم بازار و هدف‌گذاری

شرکت کسب‌وکار اجتماعی بخش‌بندی بازار ساده‌ای دارد، یعنی مردمی که در طبقه پایین هرم اقتصادی هستند. با این حال شرکت تجاری اجتماعی با آگاهی از تنوع نگرش‌های مصرف‌کنندگان کم‌درآمد، بازار را خلاقانه‌تر خواهد دید. مصرف‌کنندگان کم‌درآمد را می‌توان به ۴ گروه تقسیم کرد:

معتقدان: مصرف‌کنندگان محافظه‌کاری که اعتقادات قوی به ارزش‌های اخلاقی سنتی دارند. این گروه از مردم به خانواده و جامعه خود عشق می‌ورزند. الگوی مصرف این گروه قابل پیش‌بینی است، چرا که همیشه برندهای آشنا را انتخاب می‌کنند. وفاداری این گروه به برندهای خاص بسیار بالا است.

متظاهران: این مصرف‌کنندگان با نظر جامعه تحریک می‌شوند. آن‌ها به دنبال تاثیرگذاری بر هم‌نوعان خود هستند. آن‌ها محصولاتی را که ثروتمندان استفاده می‌کنند، انتخاب می‌کنند تا بتوانند با آن‌ها تظاهر به ثروتمندی کنند. اگرچه به دنبال اهداف خود هستند و لیکن کمبود منابع ایشان را از حرکت به جلو بازمی‌دارد.

سازندگان: سازندگان دوست دارند خود را از طریق فعالیت‌های واقعی عرضه کنند، آن‌ها خانه و مزرعه خود را با استفاده از مهارت‌های عملی خود می‌سازند. این افراد محصولات کاربردی و عملیاتی را ترجیح داده و تحت تاثیر هیجانات قرار نمی‌گیرند.

محرومان: از آن‌جا که منابع مادی این افراد در میان این ۴ گروه از همه کمتر است، محرومین بیشتر بر تامین نیازهای اولیه تا برآورده ساختن تمایلات خود متمرکز هستند. این گروه مصرف‌کنندگانی محتاطند که همیشه به دنبال تخفیف و چانه‌زنی هستند.

 

جایگاه‌سازی- ایجاد تمایز برند

 

مصرف‌کنندگان فقیر الزاما جذب هر کالای ارزانی نخواهند شد، ایشان برای برندهای قابل‌اعتماد ارزش قائل هستند. بنابراین برند باید نمادی از جامعه باشد. نمادها نوع خاصی از داستان هستند که به نگرانی‌ها و علاقه‌مندی‌های مصرف‌کنندگان اشاره دارند. در این مورد، نگرانی‌ها و علایق افراد چیزی نیست جز فرصت‌هایی برای بهبود روش زندگی آن‌ها.

جایگاه‌‎سازی در بازار هدف به روش‌های مختلف امکان‌پذیر است. شرکت می‌تواند به عنوان قهرمانی برای مردمان فقیر و یا شرکتی که به جای دادن ماهی به مردم ماهی‌گیری می‌آموزد برای خود جایگاه ایجاد نماید.

 

آمیخته بازاریابی و فروش

 

تمایز شرکت باید در آمیخته بازاریابی آن بازتاب داشته باشد. محصولات آن نباید مانند چیزی باشند که در حال حاضر در دسترس مصرف‌کنندگان کم درآمد است. قیمت باید مقرون به صرفه باشد. مهم‌ترین نکته برای مصرف‌کنندگان کم‌درآمد فقط ارزان بودن نیست، بلکه مقرون به صرفه بودن است. جهت ترویج محصول و تبلیغات در این‌گونه شرکت‌ها می‌توان از قدرت تبلیغات توصیه‌ای(دهان به دهان) در جامعه استفاده کرد. توزیع نیز بر مبنای توزیع نفر به نفر در جامعه بسیار اثربخش خواهد بود.

 

خدمت و فرآیند

 

با توجه به حاشیه سود نسبتا کم کسب‌وکار در سطح پایین هرم، مدل کسب‌وکار مورد استفاده باید کم‌هزینه و به دور از هرگونه هزینه حاشیه‌ای باشد. برای رسیدن به این هزینه تمام‌شده کم، خدمات و فرآیندهای جامعه‌محور لازم است. رهبران غیررسمی همانند مدیران مدارس، آموزگاران و رهبران مذهبی بهترین موقعیت را برای ارائه‌ی خدمات به جوامع محلی مصرف‌کنندگان دارند.