صحبت از فیلترینگ رسانه های اجتماعی در کشور ما حرف تازه ای نیست. این روزها صحبت از فیلترینگ «وایبر» و «لاین» و «واتس اپ» است. اما فارغ از اینکه در این مورد چه تصمیمی گرفته خواهد شد و فارغ از درستی و نادرستی آن، اجازه دهید سوال ساده ای از خودمان بپرسم: آیا توانسته ایم در مورد این رسانه ها و ابزارهای مدرن، عملکرد و فرهنگ رفتاری درستی از خود نشان دهیم؟ آیا ما کاربران نیاز به فیلتر و اصلاح رفتارهای خودمان در فضای مجازی نداریم؟ دلایل این عدم تطبیق فرهنگی با رسانه ها و به طور کل ابزار جدید وارداتی چیست؟ در این مطلب دغدغه هایم از فرهنگ کاربری رسانه های نوین را به سادگی تشریح کرده ام.

 

کاربری ارسال کننده بودن پیام از طریق رسانه های اجتماعی:
اعتراف می کنم من هم جزو کسانی هستم که به محض تولد یک نوع تکنولوژی جدید، تمام امکاناتش را بررسی و امتحان می کنم. پس ابتدا این را روشن کنم که: بله من هم اشتباهات بسیاری در کاربرد ابزار های جدید داشته ام. اما وقتی با ابزار جدیدی مثل یک رسانه اجتماعی جدید کار می کنی، دیگر اشتباهاتت مخصوص خودت نیست، بلکه همه آن را می بینند. بله من هم در کار با لینکدین و فیسبوک و لینکدین و اینستگرم و وایبر و لاین اشتباهاتی داشته ام ولی مگر قرار نیست از اشتباهات دیگران بیاموزیم؟
من وقتی درسم را آموختم که وایبر من با هر کانکشن اینترنتی شروع می کرد به زنگ های ممتد، به علامت عضو شدن من در گروه های مختلف. وقتی آزار ناشی از این عملکرد را تجربه کردم، دیگر ساخت گروه های جدید و فرستادن پیام به این و آن را متوقف کردم.
اکنون مثل قبل، اگر با کسی کار فوری داشته باشم به او زنگ می زنم، اگر کارم چندان فوری نبوده، ولی اهمیت خاصی داشته باشد، به او پیامک می دهم و اگر هیچ یک از این ها نباشد به ایمیل زدن اکتفا می کنم. اگر پیامی عادی باشد که بخواهم به تعداد زیادی از دوستان برسد به گروه فیسبوک یا لینکدین دعوت می کنم یا از ایمیل استفاده می کنم.

 

کاربری دریافت کننده بودن پیام در رسانه های اجتماعی:

صرف نظر از این که چقدر پیام های ارسال شده در شبکه های جدیدی مثل وایبر و لاین مهم هستند، مساله مهم تر حسی است که دایما نگرانت می کند که مبادا در لابلای این همه پیام واقعا خبر مهمی باشد و تو نباید آن را از دست بدهی. این حس همیشه، در نهایت، با نوعی از نومیدی همراه با سرخوردگی همراه می شود. چون واقعا در میان این همه پیام چیز آن قدر مهمی وجود ندارد که بدون خواندن آن مشکلی اساسی در زندگی تو ایجاد شود. ولی این حس نگرانی همراهت است و این چرخه نا امیدکننده همچنان ادامه دارد و قدرت پاک کردن نرم افزار و یا بلاک کردن افراد را نداری. این هم خود مشکلی بزرگ است.

 

مسأله فرهنگ کاربری در رسانه های نوین:
مساله به فرهنگ باز می گردد: چه در این رسانه ها یک کاربر ارسال کننده پیام باشیم و چه تنها یک دریافت کننده، در هر دو حالت تنها یاد گرفته ایم یک کاربر باشیم (کسی که بلد است با نرم افزار درست کار کند) و نه یک راهبر و راننده. تلاش نمی کنیم روش استفاده و رهبری درست را با تطبیق الگوهای فرهنگی یاد بگیریم.
اگر در یک جمع عادت داریم بدون مقدمه حرف بزنیم و بین حرف دیگران بپریم، وایبر که دستمان بدهند عادت داریم شب و نیمه شب این گروه و آن گروه پیام بفرستیم یا گروه بسازیم.
اگر در جمع عادت داریم در زمانی که کسی حرف مهمی برای گفتن هم نداشت، بازهم بنشینیم و گوش دهیم و وقت تلف کنیم، وایبر و فیسبوک که دستمان بدهند ساعت ها در این گروه و آن گروه به چرخش بی حاصل ادامه می دهیم. می بینیم که این یک رفتار و هنجار فرهنگی است و ابزارهای نوین فقط شکل رابطه ها را عوض کرده اند و نا ماهیت فرهنگی و تاریخی آن را.

 

چه پیامی بفرستیم؟

این یک اصل است که تا چد حد به حریم دیگران احترام می گذاریم و آیا کار ما در شبکه های اجتماعی موجب مزاحمت و آزار دیگران هست یا خیر، اما مساله مهم تر نوع پیام است. سوال های اساسی این ها هستند: آیا مجازم هر نوع ویدیویی را ارسال کنم؟ آیا مجازم هر نوع پیامی را بفرستم؟ آیا پیامی که ارسال می کنم قابلیت ایجاد ارزش برای من و دریافت کننده دارد؟ بله قبول دارم که یک کارکرد این نوع رسانه ها سرگرمی است ولی آیا این زمان قابل اندازه گیری است؟

 

در انتها می خواهم نتیجه بگیرم که: اگر چه امتحان هرچیز جدیدی خوب است، اما مهم تر از آن یادگیری فرهنگ استقاده از آن است.

مطلب آخر این که: واژه «فیلترینگ» در نظر بسیاری از کاربران اینترنت به معنای محدودیت دسترسی است و از این نظر مفهوم آزار دهنده ای است، اما قبل از آن نیاز داریم خودمان برخی رفتارهای غلط اجتماعی مان را ««فیلتر» کنیم و به عبارتی آداب رفتار اجتماعی و فرهنگی و بخصوص نحوه کاربری ابزار نوین را مدیریت کنیم.