وقتی که شخص جدیدی را می‌بینید و می‌خواهید با هم آشنا شوید چه می‌کنید؟ معمولا از آن‌ها سوالاتی می‌پرسید تا آن‌ها را بیشتر بشناسید و از داستان زندگی‌شان باخبر شوید: اهل کجایید؟ مشغول به انجام چه کاری هستید؟ آیا فرزندی دارید؟ آیا اغلب به اینجا می‌آیید؟ سؤال کردن از یک غریبه مودبانه‌ترین راه برای گذراندن زمان با اوست – این‌کار هسته‌ی ایجاد ارتباط است.

 

داستان‌ها زندگی را جذاب می‌کنند و به مردم روشی برای برقراری ارتباط ارائه می‌کنند. از طرفی داستان‌سرایی یک فرصت بزرگ برای شهرت برندها به‌شمار می‌رود.

متأسفانه بسیاری از شرکت‌ها خود را بعنوان یک برند نمی‌شناسند، چه رسد به این‌که داستانی برای گفتن داشته‌ باشند. اما درواقع مشکل این نیست که آن‌ها داستانی برای گفتن ندارند، آن‌ها فقط نمی‌دانند که چطور آن را بیان کنند و چگونه آن را به اشتراک گذارند.

داستان یک برند تشکیل شده از آنچه شما هستید و آنچه انجام می‌دهید است. داستان شما مردم، مکان‌ها و ایده‌هایی هستند که شرکت شما را رونق بخشیده‌اند.

داستان برندها به شکل‌های مختلفی ممکن است بیان شوند، با یک خط داستانی مشخص و شخصیت‌های اصلی آن، اما تولیدکننده‌ی محتوا بایستی از دوام و استحکام آن آگاه باشند. شما باید داستانی بسازید که مخاطبان خودشان را بخشی از آن بدانند و به آن‌ها نشان دهید که شما هر آنچه که به آن نیاز خواهند داشت را در حد امکان فرآهم خواهید کرد.

در این مقاله به چند سؤال اساسی می‌پردازیم که پاسخ به آن‌ها به شما کمک خواهد کرد که داستان خود را بسازید.

 

۱) دلیل وجودی شما چیست؟

 

برای گفتن داستان‌تان باید دلیل خود را برای بودن در این کسب و کار بدانید و آن را به طور واضح بیان کنید. هدفتان چیست؟ چه چیزهایی برای شما اهمیت دارد؟ چه تفاوتی بین محصول شما و محصول‌های دیگر هست و چگونه می‌خواهید در رقابت با محصولات دیگر بهترین باشید؟

مدیران کسب‌وکار باید ماهیت وجودی شرکت خود را بفهمند و در این باره واقع‌بینانه بودن آن بیندیشند، آن‌ها باید با خودشان روراست باشند. علاوه‌براین کسب‌وکارها باید موقعیت‌های واضحی را برای آنان که در هسته‌‌شان قرار دارند، تعیین کنند.

پاسخ به پرسش‌های اساسی در رابطه با این‌که چرا در این کسب‌وکار مشغولید، اطلاعات مهمی را درباره‌ی شما آشکار می‌سازد که شما را به مردم متفاوت و جذاب نشان می‌دهد و به شما در رسیدن به هدف‌تان کمک خواهد کرد.

 

۲) داستان شما چیست؟

 

مردم همیشه علاقمندند که تاریخچه‌ی محصولات و خدمات شما و این‌که چطور به آن‌ها دست یافته‌اید را بدانند. آیا شرکت شما متعلق به فرد دیگری بوده‌است؟ چگونه به وجود آمده‌است؟ آیا یک رویداد تاریخی و خلاقانه پشت آن نهفته است؟ آیا از فرد دیگری الهام گرفته‌اید؟  برای این کار باید درباره‌ی آن صحبت کنید و علت را بیان کنید.

 

۳) کاراکتر اصلی شما چه کسی است؟

 

هر داستان برندی یک نقش اصلی دارد که کمک می‌کند داستان شکل و فرم مناسبی پیدا کند. آیا داستان شما الهام گرفته از یک کتاب است؟ آیا بنیانگذار شرکت شما با دیدن صحنه‌ای این ایده به ذهنش رسیده است؟ برای یافتن قلب داستان‌تان، شروع به شناسایی مردمی کنید که کسب‌وکارتان را رشد داده‌اند، و از آن‌ها بعنوان شخصیت‌های موجود در داستان‌تان استفاده کنید.

 

۴) هدف نهایی شرکت‌ شما چیست؟

 

این، دلیل نهایی کسب‌وکار شما برای بودن است. چرا شما در این کسب‌وکار هستید؟ چه مسئولیتی برعهده دارید؟ سعی دارید چه مشکلی را حل کنید؟ باید هدف نهایی خود و مامویت کسب‌وکارتان را به دقت و اصولی تعیین کنید. برنامه‌های بلندمدت خود را تعریف کرده و پیش فرض‌های لازم را بررسی کنید. هدف شما مهم‌ترین بخش از هویت شماست، پس آن را به درستی و با دقت برگزینید.

 

۵) داستان شکست‌های خود را بیان کنید

 

شکست اغلب عامل موفقیت است. به مردم نشان دهید که چگونه در مسیرتان شکست خورده‌اید و مشکلات آن را به جان خریده‌اید، اینگونه است که به مردم کمک خواهید کرد که با شما به صورت شخصی‌تری ارتباط برقرار کنند. بسیاری از شرکت‌های بزرگ و انسان‌های موثر بارها و بارها دچار شکست شده‌اند، اما چیزی که مهم است این است که با آن درست برخورد کرده و برخیزیده‌اید.

 

۶) کجای کارتان احساس خلاء می‌کنید؟

 

هنگامی که غرق در پرسش و پاسخ هستید، موضوع یا مباحثی را موردتوجه قرار دهید که مردم در به‌اشتراک‌گذاری آن تردید دارند. این تمرینی است که در زمان نوشتن رزومه خود باید انجام دهید.

بعید نیست که شما در حرفه‌ی خود خلاء‌هایی نیز داشته‌باشید. این خلاء‌ها معمولا قسمت‌های جذاب داستان شما را شکل خواهند داد. چه سال اول کاری خود را به دلیل کمبود سرمایه از دست داده باشید، چه از کار برکنار شده باشید و ...، بهترین داستان‌ها اغلب از فضاهای خالی به‌وجود می‌آیند.

برای یافتن این خلاءها، ساده‌ترین کار این است که یک تایملاین برای شرکت خود بسازید. سعی نکنید رکود اختصاصی و دیگر مشکلات خارجی را سرزنش کنید. با خودتان روراست باشید و به خوبی و بدی‌های خود اعتراف کنید.

یک سال رکود شرکت شما را مجبور به ابداع محصول و خدمات جدید خواهدکرد. خلا گاهی باعث خلاقیت و نوآوری می‌شود و اینگونه داستان شما شروع می شود. چه برند نوپایی باشید، چه قدیمی، گاهی یادآور آن شوید که چگونه این ایده به ذهن شما رسیده است. با این کار می‌توانید بهترین شروع برای داستان خود را بیابید.

 

نتیجه‌گیری

 

شما باید خودتان بدانید که چه کسی هستید، قبل از این که راجع به خود به فرد دیگری توضیح دهید. برندهایی که هسته‌ی مشخصی برای فعالیت‌های خود ندارند و یا حتی در تلاش برای معرفی خود دچاراختلافات داخلی‌اند، هیچ‌گاه قادر نخواهند بود که داستان خود را به شکلی صادقانه و جذاب به اشتراک گذارند.