تعداد کارآفرینانی که می‌خواهند مشتریان را از طریق احساسات جلب کنند رو به افزایش است. از آنجایی که اولین تعاملات ما با مشتری در فضای وب و یا از طریق تبلیغات است، موضوعی که به ما در برقراری ارتباط صحیح کمک خواهد کرد همان چیزی است که آن را برندینگ احساسی می‌نامند.

برندینگ احساسی یک نوع برندسازی و استراتژی‌ است که با هدف‌گیری احساس مشتری و افزایش انگیزه‌ی خرید در او صورت می‌گیرد.

 

برندینگ احساسی همان چیزی است که شما را از دیگر کسب و کارهای مشابه مجزا می‌کند، یعنی داشتن تصویر و شعاری که مخاطبان را در اولین برخورد هدف قرار داده و آن‌ها را مشتری دائمی شما سازد. از طرفی به مشاغل دیگر انگیزه‌ی همکاری با شما را دهد به طوری که دیگر فکر کار کردن با برندهای دیگر را نکنند.

آیا دوست دارید که مشتریان طوری هیجان‌زده شوند که انگار عالی‌ترین برند در این زمینه را کشف کرده‌‌اند؟ آیا می‌خواهید با پیام‌های خود مردم را به سمت خود بکشانید و خود را به راحتی به آن‌ها بشناسانید؟ برندینگ احساسی می‌تواند این کار را برای شما انجام دهد.

 

اولین نکته در برندینگ احساسی: مشاهده‌ی جهان از دید مشتریان

 

جهان از دید مشتریان شما چه شکلی است؟ درک این مساله بسیار مهم است، به خصوص اگر سبک زندگی آن‌‌ها با شما فرق داشته باشد. شما می‌خواهید بدانید که چه چیزی آن‌ها را از نظر احساسی تحت تأثیر قرار می‌دهد. آن‌ها برای چه چیزی واقعاً ارزش قائل‌اند؟ چه تجاربی داشته‌اند؟ در برندسازی احساسی باید از نقطه نظر آن‌ها به قضیه نگاه کنید نه خودتان.

استراتژی: خود را در جایگاه مشتریان حس کنید و تحقیقات خود را انجام داده و به جای آن‌ها زندگی کنید. کسب‌وکارهای مشتریان هدف خود را ببینید که آیا ارتباطی به کار شما دارد یا نه. هوشیار و دقیق باشید و ببینید که چگونه این کسب‌وکارها با مشتریان خود ارتباط برقرار می‌کنند.

 

دومین نکته در برندینگ احساسی: شناخت نیازهای دقیق مشتریان

 

این نکته نیز با تفاوت زیادی که دارد به نکته‌ی اول ارتباط دارد. آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده که کسی برای شما چیزی بگیرد که از او درخواست نکرده بودید و از طرفی علاقه‌مند به داشتن آن باشید؟ این بدین دلیل است که آن فرد شما را به خوبی می‌شناخته و با احساسات شما آشنا بوده، به همین دلیل این کار او برای شما بسیار ارزشمند خواهد بود. انگار که آن‌ها با زبان رازگونه‌ی عشق با شما حرف زده باشند. آن شخص در زندگی شما همیشه یک قدم از خود شما جلوتر است. شاید این شخص در تلاش است که با خرید چیزی که حس می‌کند با وجود آن کارهای شما راحت‌تر خواهد شد، به شما کمک کند. این کار حس خوبی به شما می‌دهد، اینطور نیست؟ به این حس، دانستن نیاز عمیق‌تر اشخاص گفته می‌شود. مشتریان ما نیز دارای نیازهای عمیق‌تری هستند. این‌ها چیزهایی‌اند که ممکن است آن‌ها را شگفت زده کند و برایشان لذت بخش باشد، یا حتی ممکن است شوکه شوند زیرا به ندرت اتفاق می‌افتد که آن‌ها این سطح از توجه و درک شدن را در کسب‌وکار تجربه کنند.

 

استراتژی: با شناخت مشتریان و نگاه از دید آنها، به دنبال چیزهایی باشید که ممکن است نیاز عمیق‌تر آن‌ها باشد. ممکن است لازم باشد کمی با سعی و خطا این کار را پیش ببرید. به جزییات حتماً دقت کنید تا بتواند دقیقاً همان چیزی را بسازید که مخاطبان نیاز دارند.

 

سومین نکته‌ در برندینگ احساسی: به صورت غیرمستقیم بازاریابی کنید

 

به مشتریان کمک کنید که خودشان متوجه شوند، شما محصول و خدمات درستی به آن‌ها ارائه خواهید داد. شعارها و زبان بازاریابی شما باید این موضوع را به مشتریان القاء کند نه گویش مستقیم شما. باید مردم را غیرمستقیم به سمت خود بکشید، درواقع آن‌ها را جذب کنید. برند شما می‌بایست یک ارتباط احساسی قوی ایجاد کند، حتی از راه دور. اشاره کنید به این‌که چه چیزی شما را از دیگر برندها مجزا می‌کند. همین که مشتریان متوجه خاص بودن شما شوند بلافاصله گرد شما جمع خواهند شد. این‌گونه مشتریان ممکن است احساس کنند که شما را کشف کرده‌اند. جالب است بدانید هیجان ناشی از این حس در افراد باعث می‌شود که دیگران را نیز از وجود شما باخبر سازند.

 

استراتژی: ۷-۱۰ سؤال خودشناسی بنویسید. این سؤالات خودشناسی برای این است که خود را در جایگاه مشتری قرار دهید. این بهترین راه بازاریابی است زیرا شما به مشتریان نمی‌گویید که چه کار کنند، بلکه به آن‌ها اجازه می‌دهید که خودشان را بخشی از  برند شما بدانند.

 

چهارمین نکته‌ در برندینگ احساسی: رهبری در حوزه‌ی فعالیتی خود

 

این قسمت کمی سخت‌تر از بقیه نکات است، زیرا تا کنون درباره‌ی نکاتی صحبت کردیم که درباره‌ی شناخت مشتریان بود. خوب حالا، شما کاملاً مشتریان خود را می‌شناسید.  شما در عین حال که باید خود را در جایگاه مشتریان بگذارید و نیازها و دغدغه‌های آن‌ها را بشناسید، می‌بایست یک متخصص و کارآفرین خوب نیز باشید، به شکلی که مردم به راحتی به شما و تخصص‌تان اعتماد کنند. شما دو مسئولیت متفاوت خواهید داشت. رهبری خوب باعث موفقیت یک کسب‌وکار می‌شود.

 

استراتژی: کار شما این است که به مشتریان خدماتی عرضه کنید که بهترین سرویس‌های موجود از نظر آنها باشد. به احتمال زیاد آن‌ها هنوز نمی‌دانند که چه چیزی برای آن‌ها بهترین است. آن‌ها روی شما و تخصص‌تان حساب باز می‌کنند. بیشتر افراد ترجیح می‌دهند قبل از این‌که شما توضیحات زیادی درباره‌ی محصول خود و نحوه‌ی کارکردش بدهید، خودشان آن را امتحان کنند و متوجه شوند که تا چه اندازه نیازشان را برطرف خواهد کرد. از تک تک کلماتی که در شعارها و سخنان خود استفاده می‌کنید آگاه باشید. و سعی کنید به بهترین شکل ممکن آن‌ها را به کار برید، چرا که بیشترین تأثیر را در کسب‌وکارتان خواهد داشت. شما سعی در برقراری یک ارتباط احساسی با مخاطبان خود دارید و باید به شدت در چگونگی ایجاد این ارتباط محتاط باشید.

 

پنجمین نکته‌ در برندینگ احساسی: شناخت هویت برند خود و ترویج آن

 

بدانید که چگونه شما و برندتان توسط افرادی که می‌خواهید به آن‌ها خدمات ارائه کنید، شناخته شده‌ است. مسئولیت‌های شخصی بسیاری در این مورد وجود دارد. اگر می‌خواهید موفق باشید باید بدانید که شما و برندتان چگونه توسط مخاطبان‌تان درک شده است. و اگر فکر می‌کنید روش‌تان کارساز نبوده، آن‌ را تغییر دهید. اگر انعطاف‌پذیری لازم برای تغییر را نداشته باشید هیچ‌گاه در کار خود موفق نخواهید شد.

 

استراتژی‌: خود را بشناسید و خط فکری و مسیر را مشخص کنید. همانقدر که برای شناخت مشتریان خود تلاش کردید، برای شناخت خود نیز تلاش کنید تا مخاطبان نیز بتوانند درک درستی از شما داشته باشند. شما نمی‌توانید خط فکری و برندی را انتخاب کنید که تفاوت بسیاری با شما دارد، چرا که هیچ‌گاه این‌کار شما را به موفقیت نخواهد رساند.